c_300_250_16777215_10_images_2015_13930730000716_PhotoL.jpg

ترکمن سسی-تركمن ها از لحاظ موضع گیری شان نسبت به مشروطیت استرآباد دو گروه بودند؛ گروهی باامید به این كه حكومت مشروطه باشعار عدالت، آنها را از وضعی كه روس ها و شاهان قاجار برایشان به وجود آورده بودند نجات خواهد داد، به مشروطه با شعار عدالت متمایل شدند.



اما گروهی دیگر كه ناباورانه به این شعارهای ایده آلی نگاه می كردند، خود را بی تفاوت به مشروطه نشان می دادند و گویی منتظر بودند ببینند كه عدالت و آسایش مشروطه چگونه بر سر آنها سایه می افكند. با توجه به این كه تركمانان بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت ایالت استرآباد را تشكیل می دادند، گروه مشروطه طلبان ایالت نمی توانستند نسبت به آنان بی تفاوت باشند، لذا سران مشروطه خواه استرآباد چون:« حاج رحیم خان سرخنكلایی»، « شیخ محمدحسین » و... از تركمانان طرفدار مشروطه استقبال و حمایت می كردند و در برابر تركمانانی كه نسبت به این موضوع، بی تفاوت بودند به گونه ای رفتارمی كردند كه نظر و اعتماد آنها را به مشروطه جلب كنند.

وضعیت تركمانان ایالت استرآباد در زمان مشروطیت
گروه تركمانان استرآباد بر دو خیل هستند؛ یموت و گوكلان و هر دو خیل مركبند از دو فرقه ی «چاروا» و «چمور». فرقه ی چاروا كه همان چهارپاداران هستند، مال و شتر و حشم دارند و فرقه ی چمور آن فرقه هستند كه شتر ندارند.
طایفه ی یموت مركب از دو تیره است: «شرف» و «چونی». خیل یموت مركب از دوازده طایفه است و هر طایفه مركب از چندین تیره ، طایفه و اوبه. «جعفربای»، «آتابای»، «یلقی»، «داز»، «دوجی»، «بدراق»، «سلاخ»، «ایمر»، «كوچــك»، «ایگدر»، «قوجق» و «قان یخمز». اینها طوایف یموت هستند كه در كنار رود گرگان در صحرا میان آلاچیق زندگانی می كنند.
هر طایفه مركب است از چندین اوبه. در هر اوبه شاخصی است كه آن شاخص در یورت شخصی یا موروثی خود سكنی می گیرد و اقوام و بستگانش هم در اطراف او جمع می شوند. آن اوبه یا مجموع را به اسم بزرگ آن سلسله می نامند. در میان هر طایفه یك شاخص نیست كه همه ی آن طایفه اطاعت و انقیاد كامل از آن یك نفر داشته باشند. در هر اوبه زیردستان و جوانان از بزرگ اوبه ی خود تا اندازه ای اطاعت دارند. اما هروقت اتفاقی و مسئله ای برای طایفه پیش آید، بزرگان اوبه ها، مشایخین و پیرمردان جمع شده، مشورت می كنند و هرقسم كه تمام رؤسا و پیرمردان و حتی زیردستان آن طایفه صلاح دانستند اقدام خواهند كرد و در آن موقع سخت متفق و یك جهت و یك قول هستند. (1)
تركمن های یموت كه در تابعیت دولت ایران هستند مركب از همان دوازده طایفه اند و همگی صحرانشینند و در آلاچیق زندگی می كنند. سرشماری و خانه شماری صحیح نشده اند ولی تقریبا بیش از ده هزار خانوار هستند. آنها در طول رودخانه ی گرگان مستقرند. نقطه ی مقابل هر طایفه، ولایت است كه كم تر از یموت نیستند و با كمال شجاعت و دلیری همیشه طرف زد و خورد هستند. روی هم رفته تقریبا در هر خانه پنج نفر زن و مرد و بچه زندگی می كنند كه جمعا پنجاه هزار نفر می شوند و تقریبا در هجده فرسخ طول رود گرگان مستقر هستند. در انتهای گرگانرود كه به دریای خزر می ریزد، در «باشوسقه»، «خواجه نفس» و «گمش تپه»، طایفه ی جعفربای سكنی دارند و در آخر، طایفه ی یموت. ازطرف استرآباد هم طایفه ی قان یخمز مستقر هستند كه در فصل زمستان به جنگل «خاندوز»، «رامیان» و «فندرسك» نزدیك می شوند. (2)
تمام مردم یموت سواركارند و هر خانه اگر اسب سواری نداشته باشد، مجبورند یك یابو برای حمل هیزم و آذوقه ی خود داشته باشند. آنها از اول عمر به سواری و اسب تازی عادت كرده اند و می توان گفت به هیچ وجه از سواری احساس خستگی نمی كنند. و اما اسلحه؛ هیچ خانه ای را نمی توان بی تفنگ فرض كرد. ممكن است تصور نمود كه هر دو خانه یك تفنگ داشته باشند و با این حساب نمی توان كم تر از شش هزار تفنگ برای آنها فرض كرد.
گوكلان ها نیز از طوایف بزرگ تركمان هستند. منطقه ی گوكلان نشین از طرف مشرق محدود است به دهنه و دامنه ی كوه های بجنورد و ازطرف مغرب به گنبد كاووس و صحرای یموت، ازطرف شمال به رودخانه ی اترك و كویر صحرای روس و ازطرف جنوب به «نردین» و «كوهسار» و «حاجی لر». آب و هوای محل سكونت گوكلان ها نسبت به یموت ها بهتر و به عبارتی ییلاقی است. زمین هایش حاصل خیز است و اغلب نقاط آن از آب های كوهسار و حاجی لر مشروب می شود. زراعتش برنج، ماش، كنجد، گندم و جو است. اگر برنجش بهتر از برنج صدری نباشد كم تر هم نیست. اغلب زمین هایش نی زار است، زیرا به جنگل های كوهسار نزدیك است. همچنین جنگل های كوچك داخلی در دامنه ها و نیز چشمه سارهای فراوان دارد .پنبه و هندوانه هم خوب درآن به عمل می آید.
جماعت گوكلان مركب ازدو گروه و دوازده طایفه اند: «داغلوها» عبارتند از: «قایی»، «قره بل خان»، «اركك لو»، «چیق لق»، «قارنوا»، «بایندر»، «قرق».
قایی، مركب ازسه طایفه و هر طایفه مركب از چند تیره است: «تمك قایی»، «قارناس قایی»، «دالی بوق قجه قایی». قره بل خان یك خان دارد و یازده طایفه و اوبه که شامل:«آجی بیك»، «پاشی»، «قاپان»، «پچ»، «قارا»، «خوردایماق»، «قیر»، «كروك»، «عرب»، «سقر»، «سیكی چتر» هستند.
دو دورغه مركب ازشش طایفه هستند: «یانقاق»، «سنگریك»، «چاغر»، «بیگدلی»، «آی درویش»، «اجن قانجق». (یانقاق شامل چهارطایفه ی: «ساری جد»، «قول لی»، «دایزاكری»، «كتی» است). (3)
مشایخ تركمان عبارتند از: «حاجی ملاقلیچ» كه امام جماعت است و ریاست تامه دارد و مردم به وی اعتقادی كامل دارند و نذورات زیادی به او می دهند. مدرسه ای از آجر، در نهایت استحكام برای طلاب در نزدیك اوبه ی خودش كه موسوم است به «ساری سو» ساخته كه باغچه و آب روانی هم دارد.
«كلو شیخ»، «سید موغو شیخ»، «ممی شیخ »، «حاتم ملاشیخ»، «صحت الدین خوجه»، «عالم ملا»، «قلندرملا»، «كریك ملا»، «ارنفس ملا»، «حسن قاضی»، «قربانگلدی آخوند»، «نوری ایشان»، «خلبل اتلله» پسر جنای امام جمعه.
خوانین و اشراف و اعیان گوكلان هم «مهدی خان قرق»، «ندرخان تمك»، «حسن خان قرق» و «خوشه خان»، «ولدسبحان»، «قلی خان»، «محمدحسن خان»، «نوربردی خان»، «قرابل خان»، «مشهدقلی خان اركك لو»، «ولی خان چاغری»، «نورمحمدمرداق خان سنگریك»، «خجندبردی خان»، «خدای بردی خان ینقاق»، «امانش خان قایی»، «رمضان خان آی درویش»، «آنه محمدبیگدلی»، «چغورملاخان» رییس طایفه ی اجن قانجق و «نورمحمدخان قربانلو». (4)

عوامل اصلی انقلاب مشروطه
نهضت مشروطیت در بستر شرایط تاریخی ویژه ای برمبنای چند عامل بیرونی و درونی شكل گرفت. از شاخص ترین عوامل بیرونی باید از انقلاب 1905در روسیه، شكست روس ها از ژاپنی ها در جنگ همین سال، تغییر و تحول در فورماسین اقتصادی- اجتماعی اروپا كه به تبع از آن هیئت های مختلف فرانسوی، انگلیسی، بلژیكی و روسی از زمان فتحعلی شاه وارد ایران شدند و تاثیرات مهمی بر جامعه ی ایران آن عصر بر جای نهادند، یاد كرد.
ازعوامل درونی نیز باید از چند مورد بسیار مؤثر نام برد، همچون: ارتباط یافتن بخشی از طبقات و اقشار ایرانی با جامعه ی اروپا، تغییر در ساختار اقتصادی بویژه در امر تجارت و داد و ستد، پیدایش و افتتاح مدارس جدید در پایتخت و سپس در شهرها و ایالات، نوآوری های زندگی شهرنشینی كه خود تابع چند عامل اقتصادی و سیاسی بود، همچون: تلگراف، تلفن و پست كه تاثیر بسیار مثبتی در نقش ارتباطات گروهی و فردی، تنویر فكری و بیداری افكار عمومی داشتند، توسعه و گسترش امر نشر (نشریات و كتب، بویژه ترجمه)، شكل گیری یك قشر تحصیل كرده و نخبه در فرآیند تغییر و تحولات اقتصادی و اجتماعی و ورود آنها به عرصه ی اجتماع كه حامل و ناقل مطالب جدید بودند، شكست های بزرگ نظامی كه باعث تحقیر افكار عمومی، كسر شأن هویت اجتماعی و ایجاد تنش های بزرگ سیاسی بوده اند، مانند شكست قشون فتحعلی شاه ازروس ها كه منجربه قراردادهای گلستان و تركمان چای و شكست از تركمانان تكه منجر به قرارداد آخال و دادن امتیازهای مكرر به استعمارگران، بویژه روس و انگلیس شد، مانند: «تالبوت » و «رویتر»، استقراض از بانك های روسی و انگلیسی، انسداد سیاسی و گسترش روز افزون دیكتاتوری و استبداد، بویژه در برابر نخبگان و فرهیختگان، ازبین رفتن مشروعیت نظام سیاسی قاجار، گسترش فقر و افزایش مالیات ها (به خاطرفروش حكومت ایالت ها) و به تبع آن مسئله ی «نوزبلژیكی»، حادثه ی بانك، به چوب بستن تجار قند و ... را می توان از علل و عوامل وقوع انقلاب مشروطه برشمرد.(5)

تركمانان درانقلاب مشروطه ی ایران
فعالیت عوامل مستقیم روس و انگلیس، تحركات شاهزاده ها، حكام، خان ها و فئودال ها در ایالات و ولایات، اقدامات طیف وسیع ضد انقلاب مشروطه، دامن زدن به اغتشاشات و بهره گیری از فرصت پیش آمده توسط نیروهای مسلح ایلات و عشایر ازجمله تركمانان و ... همه و همه فضای فوق العاده نابسامانی را در ایران به وجود آورده، موجب نگرانی شده بود؛ مانند اخباری كه از كشتار ارومیه، ماكو، سلماس و خوی رسید و همه را عزادار كرد و ناامنی سرحدات كردستان و خراسان که مشروطه خواهان را آشفته و حیران كرده بود.(6) همچنین خبر می رسید كه تركمان ها بنای قتل و غارت را در استرآباد گذارده و دامنه ی تعدیات و چپاول را تا حدود خراسان توسعه داده اند و آن منطقه ی بزرگ سرحدی را میدان تاخت و تاز و كشتار و یغماگری ساخته اند. در شب سیزدهم رمضان تركمان ها به قریه ی «هاشم آباد» درحوالی شهر استرآباد ریخته، عده ای را كشتند و جمعی را اسیر كردند و قریه را غارت نمودند. سپس به طرف قریه های «معصوم آباد»، «اصفهان كلاته»، قلعه و قریه ی «تورنگ تپه» و چند ده كه سر راهشان بود هجوم برده، عده ی زیادی را كشتند و جمعی را اسیر كردند و آنچه گاو و گوسفند در آن دهات بود با اثاثیه ی مردم به غارت بردند. سپس چند ده را آتش زدند و چون از طرف دولت از هجوم آنها جلوگیری نشد به طرف شهر استرآباد حمله برده، خانه های بسیاری را غارت كردند و مردمان زیادی را كشتند و مجروح نمودند و اگر مردم شهر ایستادگی مسلحانه نكرده بودند تمام شهر خراب می شد و هستی همه به یغما می رفت. تلگراف هایی هم كه ازخراسان می رسید همه حاكی از تجاوز تركمانان به حدود آن ایالات بود و تقاضای فرستادن قشون و اسلحه از دولت.(7)
این گروه از تراكمه از چند ماه قبل بر شدت حملات خود به خراسان، استرآباد و گاه مازندران افزوده بودند و كار تاخت و تاز را بدان جا رساندند كه دیگر كاروان های تجاری، زوار و كاروان های زیارتی بندرت به سوی مشهد حركت می نمودند.
از بین این شبكه و راه بزرگ آن عصر، راه میان مشهد- شاهرود ناامن تر از بقیه ی نقاط شده بود، زیرا مستقیما درحیطه ی مانور و حملات تراكمه قرار داشت. چپاول كاروان ها و اسیر كردن كاروانیان، به علاوه ی گسترش نهضت مشروطیت در بین اهالی شهر و روستای ایالت استرآباد سبب گشت تا سرانجام روس ها آب گل آلود و شرایط مناسب مورد نظر خود را بیابند، آنها برای ابراز وجود و بهانه ی حضورخود، بتدریج از طریق گمرك اترك، فشنگ، اسلحه، و سپس 200 قزاق به قنسول خانه های خود در شمال ازجمله استرآباد وارد كردند.(8)
در سند تاریخی و مكتوب «مسیونراتف» به «مستر اسپرن» به این موضوع این گونه اشاره شده است: سن پطرزبورغ- 12نوامبر 1911 (ذی قعده ی 1329هجری قمری)
«... نظر به غارتی كه تراكمه بعد از غلبه ی محمدعلی شاه بر یك دسته ازاردوی دولت ایران، درحوالی استرآباد نمودند و جان و مال اتباع روس در آن نواحی در خطر است وخود اهالی استرآباد و همه در و حشت از آنها هستند، ما 200 نفر قزاق به عده ی مستحفظین قنسولگری استرآباد به همراه 2توپ مسلسل افزوده ایم».(9)
این حملات و تهاجمات با عزل محمدعلی شاه مخلوع شدت بیشتری گرفته بود و سرانجام هم كار را به جایی رساند كه بخشی از تركمانان، آشكارا به دفاع از وی پرداختند و در مقابل انقلاب مشروطه و مشروطه طلبان قرار گرفتند. شاه مخلوع پس از عزل و رفتن به روسیه، اندكی بعد تصمیم به بازگشت به ایران گرفت تا اساس مشروطه و مشروطه طلبان را برچیند و تاج و تخت از دست رفته را دریابد. به همین دلیل تبلیغات بین خان های تیره ها و طوایف مختلف تركمان آغاز شد. در این میان از همان آغاز چند نامه برای «آدینه محمدخان» وكیل تركمانان (اولین نماینده ی تركمانان ایران درمجلس دوم عهد مشروطه) فرستاده شد كه در آن تاكید شده بود عده ای در میان طوایف تركمان ناحیه ی شمال غرب استرآباد به تبلیغات شدید برای پذیرفتن شاه مخلوع توسط تراكمه دست زده اند. همچنین در طی چند نامه به «نیرالسلطان» وكیل مازندران هم اطلاع داده بودند كه تركمانان در گمیش تپه مشغول ساختن عمارت برای شاه مخلوع هستند. ولی توجهی به ماجرا نشد و تقریبا اصلا آن را جدی نگرفتند.(10)
درصورتی كه درهمین زمان، عوامل و جاسوسان انگلیس در ایران و در منطقه ی استرآباد به طور كامل از این واقعه ی مهم آگاهی یافته بودند؛ در این باره به یكی از اسناد وزارت امور خارجه ی بریتانیا اشاره می گردد. در این نامه كه از «ویس قنسول رابینو» به «سرجرج باركلی» به تاریخ اوت 1911میلادی (ششم شعبان 1329هجری) از رشت نوشته شده چنین آمده است: «...محمدعلی میرزا هفدهم ژوئیه به گمیش تپه بین تركمانان واردشده، او غفلتا از وینه به پطروسك با اسم جعلی حركت كرده و یك كشتی مخصوص خود كرایه نموده و با 12همراه، مستقیما به گمیش تپه كه بندر استرآباد است آورده، 70 لنگه بار هم كه اكثر آنها محتوی اسلحه و مهمات جنگی بوده در این كشتی حمل شده...».(11)
اما مخبر انگلیسی ها در استرآباد گزارش جامع تر و دقیق تری درباره ی این حوادث می دهد و می نویسد: «... شب هفدهم ماه جولای (1911میلادی) معاضدالملك سرحددار بندر جز (گز) تلگرافا به ساعد لشكر (نایب الحكومه ی استرآباد) راپورت داد كه محمدعلی شاه مخلوع مقارن غروب وارد بر تركمانان گمیش تپه شده، ساعد لشكر و اعضای انجمن (مشروطه طلبان استرآباد) متوحش شده، سرباز و پلیس ها را تا صبح به اطراف شهر فرستاده، كشیك می كشیدند... بسیاری از تجار و كسبه هم از جمله «نوید الممالك» رییس تلگرافخانه به قنسولگری روس ها در استرآباد پناه بردند. كثیری از مشروطه طلبان نیز به روس ها (قنسولگری) پناه برده یا گریختند...».
بیست و یکم جولای، شاه باسواران تركمان از گمیش تپه حركت كرده یك شب در«امچلی» (بناور سیمین شهر فعلی)مانده، سپس به «محمدآباد» آمد. سردار ارشد با «شجاع السلطنه» و 100 سوار یموت تركمان دو ساعت مانده به غروب وارد استرآباد شدند. بیست و سوم هم خودشان با قضات تركمان جعفربای و 1000 سوار یموت از محمدآباد حركت كرده، از طریق دروازه ی بسطام (كه در جای فلكه ی كاخ شهر گرگان فعلی واقع بود) وارد دیوانخانه ی شهر استرآباد شدند. سپس 13تیر توپ شلیك كردند. اردو را پشت بدنه ی شهر انداختند.(12)
در جای دیگر آمده است:«... ما مشغول تنظیمات مالیه بودیم كه خبر ورود محمدعلی شاه در بین تركمانان به گمیش تپه ی استرآباد شایع گشت و اضطراب عجیبی در مردم ایجاد نمود ... چندی بعد هم خبر آمد برادرش «ارشدالدوله» با قوای تركمان و چریك خویش به سمت دامغان و شاهرود و سمنان می آید.»(13)
گروهی از تراكمه در فعالیت های جناح دیگر ضد مشروطه، یعنی قوای ارشدالدوله هم شركت داشتند. این گروه در آخرین نبردهای ارشدالدوله در روز سه شنبه یازدهم رمضان سال 1329 حضور یافتند. در نبرد سختی كه در این روز در نزدیكی تهران و برای فتح پایتخت اتفاق افتاد سرانجام آتش سنگین توپخانه ی نیروهای مشروطه طلب یك باره تركمانان سپاه ارشدالدوله را دچار توهم و وحشت و شكست كرد. در این نبرد، فقط تركمانان 70 كشته (از جمله سردار «ارازخان» )، 400 زخمی و 200 اسیر بر جای گذاشتند، به علاوه در زمان تعاقب آنان گروهی هم درحین فرار به قتل رسیدند. در پایان، ارشدالدوله هم دستگیر و به تهران انتقال داده شد. او را بلادرنگ محكوم به اعدام كردند و در ملأ عام به دار مجازات آویختند.(14)
از آن سو محمدعلی شاه مخلوع هم بدون توجه به شكست یك جناح بزرگ ضدمشروطه ،در رأس نیروهای جمع آوری شده از استرآباد به سوی اشرف (بهشهر فعلی)، ساری و فیروزكوه به حركت درآمد تا از این سو وارد تهران شود.(15)
اما این گروه هم در نهایت در حوالی فیروزكوه از پیش روی باز ایستادند و در جنگی سخت از مشروطه طلبان شكست خوردند. تركمانان همراه این قشون نیز بسیاری كشته شدند و باقی مانده هم ازطرق مختلف، خود را به استرآباد و دشت گرگان و به میان ایلات خود رساندند.(16)
از قضا در همین گیر و دار، خبر شكست اولیه ی سپاه ارشدالدوله هم به منطقه ی استرآباد و پایتخت رسید و امید به فتح تهران را در میان نیروهای ضد مشروطه از بین برد. بدین سبب شاه مخلوع به استرآباد و سپس به میان تركمانان بازگشت و منتظر حمایت جدی تر و صریح تر روس ها ماند.(17)
از بین توده ی عامه و قشر متوسط تراكمه بویژه آنهایی كه پیوند بیشتری بازندگی شهری استرآباد، تجارت و مخصوصا دوستان مشروطه طلب خود در استرآباد داشتند، عده ای طرفدار جنبش بودند. برای اثبات این موضوع می توان به این گزارشات اشاره كرد:
از گزارشات مخبر انگلیسی ها در استرآباد آمده است: «در ذی حجه ی 1326هجری قمری (دسامبر 1909میلادی) رحیم خان مقصودلو (یكی از رهبران مشروطه طلبان استرآباد و از خان های روستای سرخنكلاته) 150 نفر از تركمانان یلقی و آتابای را برای كمك به مجلس مشروطه به تهران فرستاد». و یا در جای دیگر می نویسد:«كمیسر روس با 50 سوار چكت (نظامیان روس) به گمیش تپه آمده، چند نفر تراكمه ی جعفربای را كه مشروطه خواه بودند در غل و زنجیر به خدمت محمدعلی شاه بردند، تعدادی هم فرار كردند. چند نفر قفقازی هم به گمیش تپه رفته و 5 نفر تركمان مشروطه طلب را گرفته به شهر استرآباد آورده و در قنسولخانه حبس كرده اند». اما برازنده ترین شخصیت مشروطه طلب تركمان، «رجب آخوند» بود كه آشکارا بامحمدعلی شاه و تراكمه ی طرفدار وی در گمیش تپه به مخالفت برخاست. او در زمان رضاشاه به نمایندگی تراكمه در مجلس نیز انتخاب شد. رجب آخوند به همراه «تویجان حاجی»، «صفرآخوند» و «عبداله» (پدرعبداله زاده ها) به طرفداری از مشروطه طلبان نشست هایی داشتند. این عبداله كه به عبداله مجلس معروف شده بود، رابط تراكمه ی مشروطه طلب با مشروطه خواهان استرآباد محسوب می شد.(18)
درانقلاب سال های 1905-1911میلادی، بسیاری از قبیله ها و خلق ها فعالانه شركت كردند. دوری و نزدیكی به كانون های جنبش انقلابی آداب عشیرتی بود كه چگونگی اقدامات قبیله ها و خلق ها را در دوران انقلاب معین می كرد. نیز قبیله ها از این رو به مبارزه ی فعال سیاسی كشانیده شده بودند كه از یك سو، نیروهای ارتجاعی در سیمای دربار شاه و دولت های امپریالیستی و از دیگر سو، مشروطه خواهان در جست و جوی یاری از آنان بودند.(19)

نتیجه گیری
ضرورت دارد حساب توده ی مردم تركمان را از خان ها و لایه ی اشرافی ایلات و طوایف تركمان كه نیروهای مسلح سواره را در اختیار داشتند، جدا نمود. در تحریك و به كارگیری این رؤسا و سر كردگان تركمان علیه جنبش مشروطیت و مشروطه طلبان چند عامل به طور مستقیم دخیل بودند:
1- تماس شاه، درباریان و اشرافیت ضربه خورده یا در وحشت فرو رفته از ترس نهضت مشروطیت باسران تركمان و تطمیع آنها.
2- تحریكات موسمی و مقطعی روس ها بویژه قنسول روس در استرآباد؛ زیرا سیاست عام آنها در جهت تضعیف و سپس سركوب جنبش مشروطیت بود.
3- فرصت یافتن برای غارت و چپاول شهرها و روستاها كه عامل مهمی محسوب می شد.
4- مصوبات مجلس مشروطه از جمله حذف بخشی از تیول و زمین داری، همه ی فئودال ها،خان ها و ملاكین بزرگ ایلات و عشایر را ترسانده بود و چون منافع طبقاتی آنها در خطر و رو به اضمحلال بود، در تحریك مداوم تراكمه بی تاثیر نبودند. مانند این سند كه «...اوایل ماه اوت «سالار معزز» حاكم كتول (علی آباد فعلی) از مردم مطالبه ی مالیات كرده، ولی مردم نداده اند. سالار معزز هم به اوقوزها (اغوزها- تركمانان) ملحق شده و عده ای از تراكمه ی دی (داز) را به كتول فرستاد. آنها هم چندین ده را آتش زدند و مقدار زیادی گاو و گوسفند را به غارت بردند. اهالی به هیجان آمده دهات سالار را چاپیدند. سالار اكنون به همراه همسرش فرار كرده و به میان تراكمه پناه برده است.» (20)
یا این كه « خوانین تركمان یموت همه به كتول آمده اند و تلگرافی به محمد علی شاه كرده كه برای امنیت استرآباد حكومت (حاكم) بفرستد ... دو خان كتول (سالار معزز و سالار مقتدر فندرسكی) چندی بعد به میان طایفه ی داز و یموت رفته به تحریكات ادامه دادند... ».(21)

زیرنویس
1- معطوفی، اسداله. انقلاب مشروطه در استرآباد (گرگان). تهران. انتشارات حروفیه. چاپ اول 1384. جلد اول. ص121.
2- همان.ص123.
3- همان. صص123و 122.
4- قورخانچی(صولت نظام)، محمدعلی. نخبه سیفیه. به كوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان. تهران. نشرتاریخ ایران. 1360. صص 61-22.
5- معطوفی، اسدالله. انقلاب مشروطه در استرآباد (گرگان). صص152-151و 328- 327.
6- معطوفی، اسدالله. تاریخ فرهنگ و هنر تركمان. جلددوم. تهران. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. 1383. صص 1239و1240.
7- كسروی، احمد. تاریخ انقلاب مشروطه ی ایران. جلد اول. تهران. انتشارت امیركبیر. چاپ چهاردهم. ص 615.
8- همان. ص 575 و جلد دوم صص 1019و 1018.
9- بشیری، احمد. كتاب آبی (گزارشات محرمانه ی وزارت امور خارجه ی انگلیس درباره ی انقلاب مشروطه). تهران. نشر نو.1363. جلد ششم. ص1329.
10- معطوفی، اسدالله. تاریخچه ی چهار شهر تركمن نشین. گرگان.مؤسسه ی فرهنگی و انتشاراتی مختومقلی فراغی. چاپ اول بهار1384. صص207- 206.
11- بشیری، احمد. کتاب آبی. جلد پنجم. ص1200.
سایكس، ژنرال سرپرسی. تاریخ ایران. ترجمه ی سید محمدتقی فخرداعی گیلانی. تهران. دنیای كتاب. 1377. جلد دوم. ص597.
لوگاشوا، بی بی رابعه. تركمن های ایران. ترجمه ی سیروس ایزدی و حسین تحویلی. تهران. انتشارات شباهنگ 1359. صص 9-128.
12- معطوفی، اسدالله. تاریخچه ی چهار شهر تركمن نشین. ص207.
13- مستوفی، عبدالله. شرح زندگانی من (تاریخ اجتماعی و اداری دوره ی قاجار). جلد دوم. تهران. كتاب فروشی زوار. چاپ دوم1360. صص352و 355.
14- كسروی، احمد. تاریخ هجده ساله ی آذربایجان. تهران. انتشارات امیركبیر. چاپ هشتم2536. صص173،183و 186.
15- آوری، پیتر. تاریخ معاصر ایران. ترجمه ی محمد رفیعی مهرآبادی. جلد اول. تهران. انتشارات عطایی. چاپ سوم و چهارم. 1377صص 130،229و 299.
16- دولت آبادی، سیدعلی محمد. خاطرات سید محمد دولت آبادی. تهران. انتشارات فردوسی. 1362. ص172.
17- كسروی، احمد. تاریخ انقلاب مشروطه ی ایران. جلد سوم. كتاب 6، صص1421،1423و1433.
18- افشار، ایرج و محمد رسول، دریاگشت. مخابرات استرآباد (گزارشات حسینقلی مقصودلو وكیل الدوله). جلداول. تهران. نشر تاریخ ایران. تیرماه 1363.صص284-282.
19- لوگاشوا، بی بی رابعه. تركمنهای ایران. ص132.
20- بشیری، احمد. كتاب آبی. ج4. ص 729.
21- مخابرات استرآباد. ج1. ص163.

عبدالرحیم قاضی
دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ

منبع:سایت بایراق

دیدگاه‌ها  

0 #1 سردار 1394-12-27 19:23
همیشه یادمان باشد؛داشتم داشتم حساب نیست دارم دارم حساب است!!
ترکمن هاتاریخ بسیاردرخشانی داشتند!
دانشمندان وعارفان وشاعران شهیری داشتند!
ولی مهم این است که الان چی داریم!؟
الان کجای کاریم!؟
بودونبودترکمن دردنیاچه تاثیری دارد!؟
حال رادریابیم!!
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرات لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
- نظرات بعد از ویرایش ارسال می‌شود.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

 

ترکمن سسی

turkmensesi

تبلیغ

 

نوین وب گستر