c_300_250_16777215_10_images_66396.jpg

تركمن سسي- در پي حادثه ي غم انگيز غرق شدن نفتكش سانچي و از دست رفتن تعدادي از دريانوردان دريادل كشورمان،  دانش آموزي با تاثير از اين حادثه متن پر احساسي از زبان یکی از خدمه ي نفتكش سانچی نگاشته است.


فاطمه یوری از دبیرستان شاهد دختران دوره ی اول شهرستان گرگان پایه نهم اين متن پر احساس را نوشته است:

از خواب بیدار شدم،حال و هوایم با همیشه متفاوت است. نمیدانم چرا؟
شعری را با خود زمزمه میکنم که حتی نمیدانم شاعرش کیست؟من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هوشیار است،نکند اندوهی سر رسد از پس کوه.
مادر نمی دانی که چقدر دلم برای تو تنگ میشود،کاش میدانستی قلبم با چه دردی به سوی تو کشیده میشود.
پدر دلم برای توهم تنگه تنگه اما بازهم باید صبر کنم.
در گوشه ای نشسته ام و مینویسم و با دیدن موج های این آبی بیکران به تلاطم زندگی ام فکر میکنم ..از تولد تا به اینجا به کارهایی که باید انجام می دادم و انجام نداده ام و به کارهایی که نباید انجام می دادم و انجام داده ام.
دوست دارم تمام احساساتم در این لحظه را یاداشت کنم تا وقتی سال ها بعد این ها را میخوانم یاد امروز بی افتم.
اینجا در کشتی..
اما نه شاید این نوشته ها نتوانند سال ها دوام بیاورند.


مادرجان زمزمهء شعرم بی دلیل نبود..
اندوه از پس کوه سر رسید..کشتی ما آتش گرفت از آن موقع که ناگهان دست از نوشتن کشیدم داشتیم با آتش دست و پنجه نرم میکردیم..
این را شاید در قصه ها هم نشنیده بودم در قصه هایی که برایم تعریف میکردی،کلاغی که هیچ وقت به خانه اش نمی رسید..
ای کاش در این لحظه ها تو و پدر اینجا بودید درست در کنار من ،باز پدر با آن جمله های امیدوار کننده اش مرا امیدوار میکرد.
اما نه..همان بهتر که نیستید نمی خواهم خاکستر،میراث خانوادگی مان شود.
دریا تو میدانی که برای جدایی ما زود است،زودتر از آنچه فکرش را می کردم ای کاش میدانستم این سفر بلیط یک طرفه دارد یک طرفه به سمت جاده ی او،اما دیگر عادت کرده ایم به این اتفاق ها به رفتن های ناگهانی بعد از آن شهدای دست بسته در دریا،خاکستر ما در اعماق اقیانوس جای میگیرد.
این بود زندگی؟سوختن میان آب و آتش؟آن هم در اقیانوس بیگانه؟آن هم دور از وطن؟
این نوشتن ها هم بی دلیل است زیرا این دفتر هم با این آتش می سوزد.
خدایا حداقل جرات ابراهیم را به من بده..
مادر ای کاش میتوانستم برای آخرین بار در آغوشت بکشم،به من قول بده که به دیدارم میایی بیا در هر کجای وطنم که میخواهی مرا از آب های عمان بخواه،از خلیج فارس و خزر،آب ها با هم در ارتباط اند پیامت را می رسانند .
حال من میروم ،میروم برای همیشه..شاید در روز تولدم در دفتر سرنوشت نوشتند
سوختن میان آب و آتش و سرانجام آرام
گرفتن در اعماق اقیانوس...
96/10/16
نامهء صد و پنجاه و ششم
ساعت 7:30بامداد.

نوشتن دیدگاه

مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرات لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
- نظرات بعد از ویرایش ارسال می‌شود.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

 

ترکمن سسی

turkmensesi

تبلیغ

 

نوین وب گستر