c_300_250_16777215_10_images_87006.jpg

 

ترکمن سسی : رشید نافعی - روند روزگار چه عجایب خواب‌هایی برای ما انسان ها میبیند که معمولا در قالب امثال و حکم ٫ داستان و یا به صورت افسانه هایی از نسلی دیگر به نسلی اخیرتر از خودش منتقل میگردد...

 

و ما هم به عنوان نسل ساری و جاری ممکن است شاید سرگذشت مان برای نسلی بعدی  سناریویی برای تدوین چنین امثال و حکم هایی باشد...که چند نمونه آن  در فضای مجازی توسط این قلم یا دوستانی دیگر امثال ذیل به نگارش در آمده اند.
اشه گه تیرکه لن  دویه  ( شتری که یدک خر شد به عبارتی شتری که به دم خر بسته شد).
دیگری:  آجالی یه تن تیلکئ حینه باقئب اولار( نشانه مرگ روباه آن است که به طرف آشیانه خویش زوزه میکشد)..
و دیگری: سوری دولانسا آغسا اوزار ( اگر گله گوسفندان بر گردد ٫ گوسفندان ناقص و لنگ جلو می افتند)
حالا این یکی اش نیز حکایت و مثل  شتر و خری است که در یک صحرای آزاد و آرام میخواستند دوستانه در کنار هم زندگی کنند.
نیمه شبی در حال چریدن بودند که قرار بر مسافرتی میگیرند و در راهشان حواسشان نبود که ناگهان وارد آبادی انسان‌ها شده اند.
شتر چون متوجه خطر میگردد رو به خر میکند و میگوید : ای خر خواهش می‌کنم سکوت اختیار کن تا از معرکه دور شویم و مبادا انسان‌ها به حضورمان پی ببرند! و هر چه بار و کار مانده دارند سوارمان کنند و در عذابی بزرگ گیر بیفتیم!
ولی خر  میگوید: اتفاقا درست شبها همین ساعت، عادت عرعر و نعره سردادن من است. شتر التماس میکند که فقط امشب نعره کردن را بی‌خیال گردد تا مبادا به دست انسان‌ها بیافتند.
باز خر  میگوید: متاسفم دوست عزیز! من نمیتوانم. عادت دارم همین ساعت  نعره کنم و خودت می‌دانی ترک عادت موجب مرض است و هلاکت جان!
پس خر بی محابا نعره‌های دلخراشی میکند . از قضا کاروانی که در آن موقع از آن آبادی می‌گذشت، متوجه حضور آنان گردیدند و آدمیان هر دو را گرفته و در صف چارپایان بارکش گذاشتند.
صبح روز بعد در مسیر راه، آبی عمیق پیش میاید که عبور از آن برای خر میسر نبود. پس خر را بر شتر نشانیده و شتر را به آب راندند.
چون شتر به میان عمق آب رسید شروع به پایکوبی و رقصیدن نمود.
خر گفت: ای شتر چه کار می‌کنی!  الان موقع این کار است ؟ نکن وگرنه می‌افتم و غرق می‌شوم.
شتر گفت: ای خر ، شما که آن عادت عرعر در آبادی را داشتید منم عادت دارم در آب برقصم!!
خر هرچه التماس کرد اما شتر وقعی ننهاد. خر گفت تو دیگر چه رفیقی٫ چه آدمی و چه همسفری هستی؟!
شتر  هم میگوید: چنانکه دیشب نوبت آواز نابهنگام خر بود!! امروز هم زمان رقص ناساز شتر است!
شتر با جنبشی دیگر خر را از پشت بینداخت و در آب غرق ساخت.  و این طور عاقبتی شد که خر هم خودش را هلاک کرد و هم شتر را در بند کشید.

نوشتن دیدگاه

مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرات لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
- نظرات بعد از ویرایش ارسال می‌شود.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

 

ترکمن سسی

turkmensesi

تبلیغ

 

نوین وب گستر