c_300_250_16777215_10_images_66973.JPG

ترکمن سسی- گلدی نظری: در طول یک قرن اخیر که موضوع مختومقلی شناسی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته در معرفی مختومقلی و رمز ماندگاری او نظرات مختلفی ارائه شده است.

در طول یک قرن اخیر که موضوع مختومقلی شناسی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته در معرفی مختومقلی و رمز ماندگاری او نظرات مختلفی ارائه شده است. شاید بهترین نظریه از سوی برتلس مطرح شده باشد. او که در باره مختومقلی صاحب تحقیقات زیادی است مختومقلی را به جام جم تشبیه نموده است. و در واقع امرهر فردی با عمیق تر شدن در اندیشه های مختومقلی به درستی سخن برتلس پی می برد. چراکه مختومقلی از یک منظر عالم دینی است اتفاقا این جنبه مختومقلی در اشعارش پررنگتر از دیگر جنبه های هویتی اوست. چراکه او دست پرورده عالم برجسته ای بنام دولت محمد آزادی است.

آزادی همان کسی است که ساموئیلویچ در باره او می گوید: من در میان هم عصران دولت محمد آزادی دانشمندتر از او ندیده ام. همین تربیت اسلامی نیز باعث شده تا بن مایه بسیاری از اشعار مختومقلی برگرفته از آیات و احادیث باشد. مختومقلی از منظری دیگر یک فیلسوف هست آنجاییکه درباره هستی می اندیشد و سعی می کند به رازآفرینش پی ببرد بهمین خاطر خودزکو اندیشه های مختومقلی درخصوص پوچی دنیا را نگاهی فیلسوفانه به زندگی می داند. مختومقلی از منظری یک صوفی است تاجاییکه برتلس در تحقیقی که انجام داده به این بعد از ابعاد وجودی مختومقلی پرداخته است.

و در واقع مختومقلی تا زمان مرگ پدرش، از ارشادات این صوفی بزرگ بهره ها برده است. تاجاییکه او در چندین شعر خود ارادتش را نسبت به سر سلسله طریقت نقشبندیه به وضوع نشان می دهد. شعر آتامینگ مختومقلی از یک نگاه در وصف دولت محمد آزادی است و از زاویه ای دیگر در توصیف یک صوفی حقیقی است. صوفی ای که مختومقلی آنرا در وجود دولت محمد آزادی جسته است. اینکه به دنیا بی اعتناست، کم خواب است و کم خوراک، شب زنده دار است و اهل ذکر /  پشمینه پوش است و از مال دنیا به کمترین قانع/ بی اعتنا به صاحبان زر و زور است و دنیا در نظرش زندان.
آغیر دولت لره کونگل برمه دی/ بوجانینگ عشرتینی سویمه دی
اسگی شال دان آرتیق پوشش گیمه دی / آخرت اویی بولدی قصدی آتامینگ
 مختومقلی بعداز فوت آزادی چند سالی را بدنبال مرشد کامل بوده است. لذا اشعاری که در آن شاعر بدنبال پیر وارسته و یا انسان کامل بوده ویا اشعاری که شاعر در آنها از اططلاح درویش یا قلندر استفاده نموده مربوط به همین سالهاست : کامل تاپسانگ قوی یولیندا باشینگی.
اگر انسان کامل را یافتی سرت را در راهش فدا کن.
مختومقلی بعداز آنکه در یافتن انسان کامل ناموفق می شود در اشعاری چند سرخوردگی خود را از این موضوع نشان می دهد:
أر تاپمادیم قوللیق ادم یول تاپمادیم حجه گیدم
بو ایکی ایش بو تن ارا بوجانیمنگ آرمانی دیر
لذا بعدازاین قضایا نیز  اشعاراو بیشتر جنبه عرفانی بخود میگیرد تا جاییکه در اواخر عمرش اناالحق سر میدهد "لازم اولدی اوقاماق اناالحق و من الحق" و خود را به مانند آن گنجی می داند که در خرابه ها مدفون شده است و فریاد می زند ای جویندگان طلا بیایید درخرابات فراغی گنجی نهفته است، آنرا دریابید.
گنج ایسته یان لر گلینگ ویرانا بولدیم ایندی.
از سوی دیگر مختومقلی از منظر عده ای دیگر شاعری حماسه سراست. آنجاییکه می گوید:
مختومقلی قوچ ییگیت لار چاپیلیپ/ گوک داماردان قرمزی قان لار سچیلیپ
ات سالاندا دونگوز کمین توپولیپ / ایی کمین اسیلیشی گرک دیر
"جنگاوران جوان در میدان رزم بروی هم تیغ می کشند از رکهای آبی آنها خون قرمز فوران می کند. جنگاور بی مهابا چون گراز با اسب خویش بر سر دشمن می تازد."  
بخاطر وجود این نوع اشعار در دیوان مختومقلی است که وامبری وی را شاعر حماسه سرای ترکمن معرفی می کند.
مختومقلی از منظری دیگر شاعر طبیعت است جاییکه در شعر دومان پیدا در توصیف نوروز و زنده شدن طبیعت بی جان با بکار گیری الفاظی نغز هنرنمایی می کند:
گلسه نوروز عالمه رنگ قیلار جهان پیدا / ابرلر آواز اوریپ داغ قیلار دومان پیدا
بی جان لار جانا گلیپ آچارلار دهان پیدا / گوگرمه دیک گیاه لار گوگریپ روان پیدا...الی آخر
چون نوروز فرا رسد جهان رنگی دیگر بخود میگیرد. ابرها به غرش در می آیند وبر بالای گوهها دومانی از ابرهای باران زا هویدا می شود. طبیعت بی جان جانی تازه یافته زبان می گشاید و گیاهان خفته در خاک بیدار می شوند انگار که گیاهان بر روی زمین در حرکت اند.  بخاطر وجود دهها شعر از این دست بوده که خودزکو در معرفی مختومقلی او را شاعری طبیعت گرا معرفی نموده می گوید: در آسیا وجود شاعری چون مختومقلی که به طبیعت اینچین عشق بورزد در نوع خود بی نظیر است.
مختومقلی از منظری دیگر سیاست مدار کارکشته ای است و از منظری جامعه شناس قهاری است و در چنته خود راه حل هایی برای مشکلات جامعه دارد. حتی از منظری یک مورخ است در جامعه ای که وقایع مهم تاریخی سینه به سینه نقل می شده و بعداز چند نسل نیز در دل زمان گم میشده است، وجود مختومقلی غنیمتی است که در لابلای اشعار خود اطلاعات ذیقیمتی از زمانه خویش به یادگار گذاشته است .
لذا در موضوع کیستی مختومقلی جامع الاطراف بودن او نباید ازنظرها دور بماند. البته ایرادی هم ندارد کسی از زاویه خاصی اشعار مختومقلی را تجزیه و تحلیل بکند و یا در صدد معرفی وی برآید. ولی کسی حق ندارد جنبه های مختلف وجودی مختومقلی را انکار نماید. در واقع معرفی مختومقلی بعنوان شاعری تک بعدی، مصادره کل حقیقت به نفع بخشی از حقیقت است. و این ظلم به مختومقلی است. و این نوع رفتارها، مصداق همان داستان مولانا درباره فیلی در تاریکی است که هرکسی آمد با دست کشیدن بر اعضا و جوارح فیل شکلی را در ذهن خود تجسم کرد که با حقیقت فیل همخوانی نداشت.
هرکسی از ظن خود شد یارمن / از درون من نجست اسرارمن  
متاسفانه حقیقت مختومقلی نیز از این نوع برخوردهای تک بعدی مصون نبوده است. از حدود 90 سال پیش که موضوع مختومقلی شناسی در کانون توجه محققین قرار گرفته عده ای با بالا و پایین کردن اشعار مختومقلی سعی کرده اند به اشعار او جنبه دیالکتیک و یا سبقه طبقاتی بدهند و حتی سعی کرده اند مختومقلی را شاعری دهری معرفی کنند. علیرغم وجود دهها شعر دینی، برداشتی اینچینی از مختومقلی در واقع انکار خورشید در روز روشن بود. امروزه آن تحلیل ها تنها و تنها بدرد تاریخ ادبیات می خورند و بس. زمستان گذشت و روسیاهی برایشان باقی ماند.
اما مختومقلی از منظر خودش چه هویتی دارد؟ و اصلا چرا شاعر شده است؟ آیا هدفش این بوده که خودنمایی کند و بگوید که من چقدر گل گفتم و در سفتم؟ و برای دیگران فخر بفروشد؟ آنچنان که شاعران عرب در دوران جاهلیت می کرده اند؟ آیا هدف مختومقلی از آفرینش ادبی آن چیزی که امروزه در غرب تحت عنوان هنر برای هنر شناخته می شود، بوده؟ یا درپس آن اهداف والاتری نیز داشته است؟ بهتر است جواب این سوال را از خود مختومقلی جویا شویم، آنجاییکه می گوید: "مقصدیم نصیخت اتمکدیر خلقا." یعنی هدف من از شعر سرودن صرفا آفرینش سخن زیبا نیست- بقول معروف هنر برای هنر نیست- بلکه هدف من پند و اندرز دادن و راه و چاه نشان دادن به مردم است. در واقع مختومقلی با درک درست از زمانه خویش با استفاده از قدرت کلامش درصدد حل مشکلات مردم و تعالی بخشیدن به جامعه برمی آید. این یعنی فرزند زمانه و هنرمند مردمی بودن.
مختومقلی اویت برگیل سوز بیلن / ای مختومقلی با قدرت کلام خود مردم را پند و اندرز ده.
سوزیم نصیخت دیر بیر قولاق سالینگ/ بنده سی من سوزه خریدار غولونگ [بی وفالاردان]
شعرمن همه پندو اندرز است پس گوش فرادار . من بنده ی آن غلامی ام که طالب پند و اندرز باشد.
لذا رمز ماندگاری مختومقلی صرفا به چند بعدی بودن شخصیت او بر نمی گردد –هرچند این جنبه هویتی او بسیار مهم است ولی بخشی از حقیقت است و همه حقیقت نیست.- بلکه رمز ماندگاری مختومقلی به نوع نگرش او به مقوله هنر برمیگردد اینکه هنر باید صرفادرخدمت هنر باشد و یا اینکه در خدمت بشریت و ارزشهای والای انسانی و الهی ؟ مختومقلی در آفرینش ادبی خویش راه دوم را برمیگزیند و از هنر شاعری خویش در راستای تعالی بخشیدن به انسان و جامعه بهره می جوید و در قالب پند و اندرز، در پیش پای انسان و جامعه راه حل می گذرد و برای انسانها افق روشن ترسیم می کند. مختومقلی آنچنان استادانه از عهده این کار برمی آید  که باگذشت عصرها از زمان او هنوز هم که هنوزه مردم به نصایح او باجان و دل گوش می دهند و در عمل بکار می بندند.
و اینست رمز ماندگاری آن انسان بزرگ.
والسلام.
  تحقیق: گلدی نظری 16-2-97

نوشتن دیدگاه

مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرات لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
- نظرات بعد از ویرایش ارسال می‌شود.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

 

ترکمن سسی

turkmensesi

تبلیغ

 

نوین وب گستر