c_300_250_16777215_10_images_photo_2021-03-21_17-14-31.jpg

 

ترکمن سسی - مختومقلی فراغی شاعر شهیر ترکمن ، شعری با عنوان "آتامینگ" درباره پدر فرزانه اش دولت محمد آزادی سروده و در آن به بیان ویژگی های اخلاقی و شخصیت والای آن اندیشمند پرداخته است.

"آتامینگ"
آلتمیش‌ بأشده، نوروز گونی‌، لۇ‌و ییلی
‌توردی‌ اجل، یو‌لو‌ن‌ تۇ‌سدی‌ آتامینگ
بو دنیانینگ ایشی‌ بیله‌میش،‌ بَلی‌
عُمرۆنینگ طنابین‌ کسدی‌ آتامینگ

آغیر دولت‌لره‌ کؤنگۆل قویمادی
‌بو جهانینگ عشرتینی‌ سویمه‌دی‌
اسکی‌ شالدان‌ آرتیق‌ پوشش‌ گیمه‌دی
‌آخرت اؤیی‌ بولدی‌ قصدی‌ آتامینگ

دییردی‌: «دُنیا دۇرماز، عُمره باقی‌ یۏق‌
گوندیز روزه‌، گیجه‌ بو‌لسا، اوقی‌ یۏق‌
منکر بیلمز، مخلص‌لارینگ شکی‌ یۏق
‌پیغمبر دستی‌ دیر، دستی‌ آتامینگ

گورمه‌سم‌ سویله‌من‌ او‌ی‌ بیله‌ چندن‌
مقصدینا‌ یتر ییقیلان‌ چیندان‌
یاری‌سی‌ ملک‌دن‌، یاری‌سی‌ جیندان
‌مجاورسیز بۏلماز اۆستی‌ آتامینگ

نقبا دییرلار، اوچ یوز ا‌ر‌ن‌ اوغراشدی‌
چهلتن‌ده‌ آتاما نظریم‌ دۆشدی‌
نُجبا بارسام‌، هفت‌تن‌لره‌ قاریشدی‌
ابدال‌لاردیر چین‌ پیوستی‌ آتامینگ

عالم‌ ایچره‌ آدم‌ قالماز، آد گزر
بو سرّ‌لاردان‌ جهان‌ خلقی‌ یاد گزر
جایی‌ جنّت ایچره‌ گوکده‌ شاد گزر
یرده‌ خوشوقت یاتار پوستی‌ آتامینگ

مخدومقلی‌ گیزلی‌ سیر‌ینگ بار ایچده‌
کامل تاپسانگ، قیل قو‌للو‌غین‌ هر ایشده‌
محشر گون‌ قایغی‌سیز گیرر بهشته‌ ـــ
هر کیم‌ چیندان‌ بو‌لسا، دوستی‌ آتامینگ


ترجمه فارسی
در سن شصت و پنج سالگی، در ایام نوروز و در سال نهنگ
اجل برخاست و سد راه پدرم شد
شیوه و روش این دنیا، همیشه اینگونه بوده است، آری
طناب عمر پدرم را از هم گسیخت و برید، اجل

به هیچ یک از حکومتهای قدرتمند، دلبستگی‌ایی نداشت
به عیش و عشرت و خوشیهای این دنیا، اعتنایی ننمود
بغیر از شالی مندرس و کهنه، پوشش دیگری بر تن نکرد
چرا که رسیدن به منزل آخرت بود، قصد و نیت پدرم

می‌گفت، دنیا درنگی ندارد و عمر نیز باقی نماند
روزهایش با روزه‌داری و شبهایش، در تهجد و بیداری گذشت
منکر فهم ننماید، لیک مخلصین هیچ شکی ندارند
که دوستدار رسول‌الله است، هر که دوستدار و دوست پدرم است

اگر ندیده بودم اینگونه با قطعیت سخن نمی‌گفتم
اینکه هر کس، خالصانه بر زانوی نیاز نشیند، به مراد و مقصدش خواهد رسید
نیمی از آنها از جنس فرشتگان و نیمی دیگر از جنس اجنه
هیچگاه بدون مجاور و همراه نیست، پیشگاه پدرم

آنها را که نقبا گویند، سیصد نفر اولیای الهی عزم نمودند
که در میان آن چهل‌تن، چشمم به پدرم افتاد
به قصد نُجبا که عزم نمودم، به جمع هفت‌تن‌ها پیوست
ابدالانند، همراهان و یاران همیشگی پدرم

در میان این دنیا هیچ انسانی نمانَد، لیک نام و آوازه‌اش، برجای مانَد
لیک از این امور و اسرار، خلقِ جهان، ناآگاه و بی‌خبر روزگار گذرانند
جایگاهش در میان جنت، و در آسمان الهی شاد روزگار گذرانَد
در زمین نیز، با خوشی و خوشوقتی، روزگار گذرانَد، جسمِ پدرم

مخدومقلی، رازی پنهان در سینه داری!
اگر مرشد و پیری کامل یافتی، در هر کاری، شاگرد و مریدش باش
در روز محشر، بی هیچ نگرانی وارد بهشت شود
هر کس که دوستدار و محب واقعی و راستین پدرم باشد



نوشتن دیدگاه

مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرات لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
- نظرات بعد از ویرایش ارسال می‌شود.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

 

ترکمن سسی

turkmensesi

تبلیغ

 

نوین وب گستر